از سوم هنرستان
تا الان
یه بار بهم گفت
یکی اومد خواستگاری
و نمیدونم قبول کنم یا نه
منم فکر کردم تازه اومده خواستگاری با گفته هاش
بعد فهمیدم 6 ماه عقد بودن
نگفت بعدش 1 ماه دنبال خرید عقد بوده
و هفته اخر گفت
منم قشنگ چرت ج دادم وقتی دیروز پ داد
هرچی من هیچی نمیگم همه واسم شاخ شدن
و هی باید امار بدم و دیگران هیچی
خسته شدم دیگه
یه جا خوندم قانون رو شکستی باید قانون جدید بسازی واسه خودت
و قوی باشی
منم دیگه تیکه هام رو میندازم
کوچک و بزرگم دیگه حالیم نیست
برچسب : نویسنده : sanazma بازدید : 25