خسته ام من

ساخت وبلاگ
همه چیز آروم پیش میرفت

تا اینکه بنظرم اومد کاش یکی بود باهاش ح میزدم

دوستش داشتم

ولی ازدواج نه

همون دوست اجتماعی منظورمه

اقا رفتم ب یکی که جمله جذب می نویسه گفتم برام بنویس

کفت وای تو نمیدونی دوستی عاقبت نداره و... 

ولی جدی کاش ی نفر بود

ک وقت بودنش شاد بودم و وقت رفتنش هم شاد 

والا

دیگه حوصله دوست داشتن یکی رو ندارم چون میدونم خدا بهم نمیده

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۶ساعت 3:2  توسط ساناز  
یادداشت های یک دختر ...
ما را در سایت یادداشت های یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sanazma بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 6:00